یک پیاله چای ازبکی
غروب شده و آسمان رو به تاریکی میرود. وارد روستایی میشوم. احتمال میدهم به سمت خانهشان میرویم. یک لحظه خودرو میپیچد به جادهای خاکی! دلم هری میریزد. به وسط درختهای چنار میرویم. چرا روستا نرفتند!؟ اینجا کجاست که میرویم؟ یعنی پشت این درختها با من چکار دارند!؟ نکند قصد کتککاری و دزدی دارند؟ من که نه مالی دارم برای دزدیدن نه جانی دارم برای کتک خوردن. خدایا خودم و جانم و دوچرخهام را میسپارم دست خودت.
ویژگیهای کتاب
| چاپ اول | 1404 |
|---|---|
| قطع | رقعی |
| جلد | شومیز |
| تعداد صفحات | 216 |
| شابک | 9786225613751 |









نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.