این مترجم تاکید دارد که رمان «پایان کودکی» علاوه بر اینکه یک اثر ادبی است، سندی تاریخی از وضعیت مردم ژاپن و بهخصوص زنان طبقه فقیر در اواخر قرن نوزدهم میلادی (سالهای ۱۸۹۴ تا ۱۸۹۶) است. نه تنها از خواندن «پایان کودکی» به عنوان یک رمان لذت میبریم، بلکه اطلاعات خوبی درباره نحوه زندگی کردن مردم ژاپن در آستانه قرن بیستم به دست میآوریم.
در ادامه گفتوگوی ما را با این مترجم میخوانید:
در وهله نخست؛ کمی درباره ایچیو هیگوچی و جامعهای که در آن رشد کرد و همچنین داستان، درونمایه و مفاهیمی که در «پایان کودکی» آمده است، توضیح دهید.
سرکوب و سوءاستفاده از زنان در جامعه مردسالار، فقر و فاصله طبقاتی در انتهای قرن نوزدهم در ژاپن از مهمترین درونمایههای این رمان است. رمان «پایان کودکی» ما را با سنتها، آیینها، بازیها، رفتار و به طور کلی فرهنگ و اجتماع مردم ژاپن در دهه آخر قرن نوزدهم میلادی آشنا میکند. با اتکا به نظریات «تاریخگرایان نوین» همانند استیوِن گرینبلَت، لوئیس مونتروز و جاناتان گُلدبِرگ میتوان گفت که ادبیات میتواند یک سند و یا متن تاریخی باشد. همانگونه که لوئیس مونتروز در نقل قول معروفی به «تاریخگونگی متن و متنگونگی تاریخ» اشاره میکند. به عبارتی دیگر، مونتروز اینگونه ادعا میکند که اثر ادبی یک متن تاریخی و اثر تاریخی نیز یک متن است. رمان
«پایان کودکی» علاوه بر اینکه یک اثر ادبی است، سندی تاریخی از وضعیت مردم ژاپن و بهخصوص زنان طبقه فقیر در اواخر قرن نوزدهم میلادی (سالهای ۱۸۹۴ تا ۱۸۹۶) است. نه تنها از خواندن «پایان کودکی» به عنوان یک رمان لذت میبریم، بلکه اطلاعات خوبی درباره نحوه زندگی کردن مردم ژاپن در آستانه قرن بیستم به دست میآوریم.
رمان «پایان کودکی» انعکاسی از زندگی شخصی خود هیگوچی و یا مردمی است که در همسایگی آنها زندگی میکردند. ایچیو هیگوچی عزیزانش را به خاطر ابتلا به بیماری سِل از دست میدهد و فقر بیش از پیش زندگی او، مادر و خواهر کوچکترش را تحت شعاع قرار میدهد. آنها بعد از مرگ پدر خانواده ناچار به تغییر محل سکونت میشوند و از طریق شستن و دوختن لباس کسب روزی میکردند. روی آوردن ایچیو به نویسندگی برای حمایت مالی از خانوادهاش بود، بهویژه اینکه یکی از همکلاسیهای سابقش از طریق نوشتن داستان به شهرت و ثروت رسیده بود. ایچیو هیگوچی از سال ۱۸۹۱ به شکل جدی وارد عرصه نویسندگی شد و کار خود را از خاطرهنویسی در پنج سال آخر عمرش شروع کرد. وی برای فرار از حقارت، فقر روزافزون خانوادهاش و ترسهای اجتماعی خودش روی به دفتر خاطرات آورد، جایی که در آن احساس قدرت میکرد. همچنین نظریات هنری خویش را در مجلات چاپ میکرد و از طریق همین مجلات از نظر منتقدان ادبی راجع به آثارش مطلع میشد. پس از خاطرهنویسی، داستاننویسی را با نوشتن داستانهای کوتاه ادامه داد. نوشتههای آغازین او جزو ادبیات عامیانه محسوب میشدند و در میان طبقه ادبی و نخبه جایگاهی نداشتند. در سال ۱۸۹۳ بههمراه مادر و خواهرش یک مغازه نوشتافزار را راهاندازی کردند. کار در محله جدید باعث فراهم شدن ماده خام برای برخی از داستانهایش همانند رمان «پایان کودکی» شد. داستانهای هیگوچی در دو سال پایانی عمرش، یعنی سالهای ۱۸۹۴ تا ۱۸۹۶، مربوط به دوره پختگی او و بیشتر درباره افراد طبقات پایین جامعه و درد و رنج زنان است. با انتشار آخرین داستانهایش، ایچیو هیگوچی در تمام توکیو به شهرت رسید. رمان «پایان کودکی» با رویکردی جامعهشناسانه درباره ترسیم و تحلیل زندگی طبقه فقیر جامعه و سرنوشت محتوم زنان جوان است. این اثر در عین حال تضاد فقرا با طبقه ثروتمند خوشگذران را به تصویر میکشد. این رمان درباره کودکانی است که در انتهای داستان وارد دنیای بزرگسالان میشوند و مسئولیتهای جدید بر عهده میگیرند؛ داستانی که از تابستان گرم و شاد شروع میشود و به پاییزی سرد و غمانگیز منتهی میشود. «پایان کودکی» رمانی زیبا و در عین حال داستانی غمانگیز دربارهی سرآمدن دنیای خوش کودکی و نوجوانی است.
مهمترین ویژگی و شاخصه داستاننویسی هیگوچی را چه میدانید؟
«واقعگرایی» (رئالیسم) با چاشنی «طبیعتگرایی» (ناتورلیسم) بارزترین ویژگی سبکی ایچیو هیگوچی در رمان «پایان کودکی» است. میتوان گفت، رمان «پایان کودکی» یادآور داستانهای غربی در مکتب ناتورالیسم (طبیعتگرایی) است، جایی که شخصیتها میتوانند از سرنوشت محتوم خود بگریزند و مقهور نیروهای طبیعت میشوند. او در طی عمر کوتاه خود تأثیر شگرفی بر داستاننویسی مدرن ژاپن گذاشت. به بیانی روشنتر، او یکی از نخستین نویسندگان ادبیات ژاپن است که به توسعه و شکوفایی داستان واقعگرایانه در این کشور کمک کرد. ایچیو هیگوچی در فرهنگ و ادبیات ژاپن جایگاه رفیعی دارد تا جایی که امروز تصویر او بر روی اسکناس پنج هزار یِنی درج شده است. پس از چاپ رمان «پایان کودکی» در سال ۱۸۹۵ میلادی، خیل عظیمی از منتقدان و دوستداران ادبیات به خانه حقیر هیگوچی در توکیو سرازیر شدند تا او را از نزدیک ملاقات کرده، درباره آثارش با او صحبت کنند و یا به او پیشنهاد همکاری بدهند. اگرچه ایچیو هیگوچی در نخستین نوشتههای خود با نویسندگان بزرگ غربی همانند اِمیل زولا، هنریک ایبسن و آنتون چخوف مقایسه شد و منتقدان ژاپنی بسیار به این موضوع پرداختند، اما واقعیت این است که هیگوچی آشنایی چندانی با ادبیات غرب نداشت. در واقع، به خاطر آموزشهایی که در مدرسه دیده بود، هیگوچی بیشتر تحت تأثیر ایهارا سایکاکو (نویسندهی قرن هفدهم ژاپن که تعدادی از اولین رمانهای محبوب ژاپنی را نوشت) است، هرچند کارهای هیگوچی تفاوتهایی نیز با سایکاکو دارد. هیگوچی بیشتر ادبیات کلاسیک ژاپن همانند رمان «گِنجی» نوشتهی موراساکی شیکیبو را خوانده بود که در قرن یازدهم میلادی به چاپ رسیده است و برخی آن را قدیمیترین رمان جهان میدانند. در حقیقت، هیگوچی با آثار ادبیِ جهان غرب آشنایی کمی داشت. تنها میتوان گفت که همزمان با نگارش رمان «پایان کودکی»، وی در حال مطالعهی نمایشنامهی «مکبث» اثر ویلیام شکسپیر و رمان «جنایت و مکافات» نوشتهی فیودور داستایفسکی بود. بنابراین، آشنایی ایچیو هیگوچی با ناتورالیسم (طبیعتگرایی) و رئالیسم (واقعگرایی) غربی محدود بود و پس از آشنایی با آثار فاخر جهان غرب، آنها را با سنتهای کلاسیک ادبی ژاپن تلفیق کرد.
این اثر پس از ۱۲۸ سال برای نخستینبار به زبان فارسی ترجمه شده است. چه شد که این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردید؟
یوهان ولفگانگ فون گوته ادیب شهیر آلمانی در اوایل قرن نوزدهم با صراحت و جرأت اعلام کرد که ادبیات دیگر ملی نیست، بلکه با مفهوم «ادبیات جهان» به عنوان یک ادبیات فراملی و جهانی روبهرو هستیم؛ گوته در حالی این ادعا را مطرح کرد که همعصران او از «ادبیات اروپا» حرف میزدند. گوته در ادامه نظریه خود، اعلام میکند، هنگامی که مردم آلمان در جنگل زندگی میکردند، مردم چین رمان میخواندند! در نتیجه نباید از نصیحت یکی از بزرگترین اندیشمندان تاریخ به راحتی عبور کنیم، آن هم صحبتی که هنوز پس از دویست سال هنوز بر ارزش خود استوار است. باید تلاش کنیم تا آثار فاخر و طراز اول و یا به عبارتی دیگر بهترینهای ادبی کشورهای دیگر در هر زمانی را مطالعه و بررسی کنیم. از اواخر سال ۱۳۹۹ با شروع کار به عنوان مدیر گروه پژوهشی «ادبیات جهان» در «مرکز تحقیقات زبانشناسی کاربردی» (وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن)، تمرکز خود را از آثار انگلیسی زبان به شاهکارهای ادبی جهان معطوف کردم. مجتبی محمدی، رئیس مرکز تحقیقات زبانشناسی کاربردی از من خواست تا علاوه بر برگزاری کارگاهها و سمینارهای آموزشی درباره شاهکارهای ادبیات جهان، هرچه بیشتر در جهت معرفی و ترجمهی آثار فاخر و کمتر شناخته شده ادبیات جهان بکوشم. این شد که با مطالعه جدی شاهکارهای ادبی جهان از قرن شانزدهم تا قرن بیستویکم، تعدادی از بهترین نمونهها را برای ترجمه و بررسی انتخاب کردم. حین مطالعه اثر در همان نخستین مرتبه، مجذوب این رمان شدم. توصیفات ایچیو هیگوچی آن قدر ملموس بود که مرا با خود به ژاپن قرن نوزدهم برد، فقر و ستم بر زنان را حس کردم. در کمال تعجب دیدم که این شاهکار رئالیستی ایچیوهیگوچی مشهورترین اثر ادبی ژاپن در این ژانر در جهان غرب است، اما پس از گذشت بیش از یک قرن هنوز به فارسی ترجمه نشده است! این بود که با همکاری مریم طریقتبین ترجمه این رمان را آغاز کردیم و در مدت زمان کوتاهی آن را به پایان رساندیم.
با توجه به جامعهای که هیگوچی در این کتاب به آن اشاره دارد، تا چه میزان میتوان از این رمان به عنوان اثری انتقادی اجتماعی یاد کرد؟
این رمان را به تمام معنا میتوان یک هجو و انتقاد اجتماعی دانست که هدف آن اصلاح جامعه است. همانطور که پیش از این اشاره شد، رمان «پایان کودکی» را میتوان آیینهای تمامنما از ژاپن و بهخصوص شهر توکیو در اواخر قرن نوزدهم دانست. دغدغه اصلی ایچیو هیگوچی زنان جوان همانند میدوری (شخصیت اصلی داستان) است. میدوری دختری نوجوان و نماینده قشر فقیری از زنان ژاپنی در دهه آخر قرن نوزدهم میلادی است. راوی داستان از همان ابتدا نگران آینده میدوری به عنوان شخصیت اصلی رمان است. میدوری دختری زیبا و در آستانه بلوغ است. او به خاطر فقر خانوادهاش در یک محله بدنام زندگی میکند و خواهرش نیز یک زن بدکاره است که در میان مردان ثروتمند که برای خوشگذرانی به این محله میآیند طرفداران فراوانی دارد. در واقع، راوی از این نظر نگران است، چون میدوری نیز با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد و برای حمایت از پدر و مادرش کار روسپیگری را پیشه کند. رفاه نسبی میدوری و خانوادهاش به خاطر وجود خواهر بزرگترش است و تمام نگرانی راوی برای این است که میدوری قرار است سرنوشتی مشابه خواهرش داشته باشد. این رمان انتقادی تند به فاصلهی طبقاتی در ژاپن است، جامعهای که اهمیتی برای امثال میدوری قائل نیست. نوبو، چوکیچی و شوتا نیز دیگر شخصیتهای رمان و همبازیان میدوری در دنیای کودکی هستند. نوبو به عنوان یک پسر نوجوان، دیگر شخصیت محوری رمان است. او پسر راهبِ بودایی محل است و میخواهد آموزههای بودایی را در معبد فرا گرفته و با رفتن به مدرسه بوداییها همانند پدرش یک راهب بشود. نوبو پسری خوش قلب است و رفتار او با سایر نوجوانان محله فرق میکند. نوبو نه تنها رفتاری خصمانه علیه میدوری پیش نمیگیرد، بلکه عاشق میدوری میشود اما خجالت میکشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ با وجود اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است. نوبو همچنین از رفتارهای پدرش به عنوان یک راهب بودایی شرمسار است، چون پدرش هر شب او را برای خرید مارماهی به بازار ماهیفروشان میفرستد و بعد دود کباب مارماهی در معبد به راه میاندازد. پدر نوبو همچنین دختر بزرگ خود را در چایخانه به خدمت گرفته است تا از زیبایی او برای جذب مشتریان بیشتر استفاده کند. در واقع، نوبو نقش پسر یک راهب ریاکار را بر عهده دارد که این راهبان بودایی نمایندهی قشری از مردم ژاپن در سالهای دههی ۱۸۹۰ میلادی هستند. در نتیجه، ایچیو هیگوچی به گونهای به زندگی تمام بزرگسالان در این رمان میتازد. او دنیای کودکان را پاک و با ارزش میداند و با نزدیک شدن به سن بلوغ، نگران ورود نوبو و بهخصوص میدوری به دنیای بزرگسالان است.
بیتا ناصر